بسم الله الرحمن الرحیم
آه...
وباز هم روزی گذشت و شما نیامدی...
آه از من که جز یدک کشیدن نام مذهبتان کاری برایتان نکرده ام یا اگر هم ذره ای کار کرده ام ثانیه ای بعد از کار فاتحه ی آن را با ریا خوانده ام.
حیف از این که می دانم ولی دریغ از ذره ای اندیشدن برای شما...
اسمتان زمان هست ومن در مکان مانده ام...
من گیر ویلای فلان و ماشین بهمان و... هستم وشما تلاشتان برای این است که یک شیعه را از گناه کردن بازدارید.
مگر می شود بین پیرو وپیشوا این همه اختلاف وجود داشته باشد شاید هم گره ی ظهوردرهمین اختلاف ها باشد.
من پیرو، باید خود را تغییر دهم تا به پیشوای خود برسم.
هر لحظه که به فکر مرگ می افتم در حالی که شما را ندیده باشم چهار ستون بدنم می لرزد آقاجان...
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
تغییر یافتنم خواسته ای یکطرفه نیست بلکه دوطرفه است.(یهدی من یشاء)
کمکم کن خدا...
تا به ظهور برسم...
یاعلی